و هر روز او متولد میشود ؛ عاشق می شود ؛ مادر می شود ؛ پیر می شود و میمیرد... و قرن هاست که او ؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش ؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد ؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد... ! و این ، رنج است ...
روزگار غریبیـــــــــــــــــــــــــ استــــــــ نازنینـــــــ
خدایاااااااااااااا..............
11464 بازدید
11 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
15 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian